Literature

ساخت وبلاگ
اینجا گور است. نباید پا روی قبر گذاشت. مرده هم می شنود هم می بیند. جسد که همیشه در خاک نیست. بعضی وقتها یک وبلاگ هم میتواند گور باشد. گور خاطرات. خاطرات شیرین. گرچه دست نیافتنی اما فراموش نشدنی. یاد ایام انگیزه بخش است. یاد روزهای گذشته فرح بخش است. یاد ایام جوانی شور انگیز است. یاد روزهایی که دغدغه روز اول مهر را داشتیم. یاد روز اول دانشگاه. یاد دوستان تازه وارد. یاد خوابگاه دانشجویی. یاد تشکیلات. یاد اساتید. یاد همه چیزهایی که امروز فقط یاد هستند بخیر. اول مهر 1402 مبارکپی نوشت: مهر امسال متفاوت از همه مهرهای گذشته است. شاید مهر های سال های گذشته شباهت هایی باهم داشتند. اما مهر امسال متفاوت است و هیچ تجربه ای به اندازه مهر امسال شیرین نبود. این شیرینی را وقتی می فهمیم که ساعتی را با خود در وبلاگی قدیمی خلوت کرده باشیم. + نوشته شده در شنبه یکم مهر ۱۴۰۲ ساعت 10:2 توسط توحید محمدزاده  |  Literature...ادامه مطلب
ما را در سایت Literature دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tmelo بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 3 مهر 1402 ساعت: 11:06

چند سالی از وبلاگ نویسی گذشته است. دیگر کسی وبلاگ نمی نویسد و کسی وبلاگ نمی خواند. چند سالی هم بر من گذشته است. آن جوان شر و شور گذشته نیستم. اما همچنان حس نابی برای شعرخوانی و احساس خوانی دارم. بزرگ تر شده ام. بیش از ده سال سابقه تدریس و سابقه مشاوره تحصیلی دارم. از سال 95 به عنوان پژوهشگر مسایل سیاست خارجی کار می کنم. دنیایم حسابی عوض شده است و امروز را بیشتر از دیروز دوست دارم. با آنکه هم دیروز هم امروز و هم فردا را متعلق به خودم می دانم و می دانم که فردا را بهتر از امروز خواهم ساخت. + نوشته شده در شنبه بیست و هفتم خرداد ۱۴۰۲ ساعت 13:5 توسط توحید محمدزاده  |  Literature...ادامه مطلب
ما را در سایت Literature دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tmelo بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 0:03

مث چشامی، مث نفس کشیدن شدی برام، هوامی..برو به هر کی پرسید ازت چرا باهامی؟ بگو خدامی!تن تو باغه، تو توی هر یه پلکی که می‌زنی اتفاقهتو که تو خونه‌می کل این جهان به چشمم، همین اتاقهمث قلبم، مث رویام، مث جونم، مث چشماممی‌دونم باورش سخته، من این جوری تو رو می‌خواممن این جوری تو رو می‌خوام، تو همه لحظه‌هاممن از وقتی تو رو دیدم، زمان یک ثانیه‌م نگذشتمگه میشه تو رو دید و به قبل دیدنت برگشتمگه میشه تو رو دید و از این رویا گذشتتو یه پناهی، تو مث فرصت آخری، تو ته راهیواسه‌ی من که شب دنیام‌و گرفته ماهیسقف رویای من، قلب دنیای من، فردای منمث قلبم، مث رویام، مث جونم، مث چشماممی‌دونم باورش سخته، من این جوری تو رو می‌خواممن این جوری تو رو می‌خوام، تو همه لحظه‌هاممن از وقتی تو رو دیدم، زمان یک ثانیه‌م نگذشتمگه میشه تو رو دید و به قبل دیدنت برگشتمگه میشه تو رو دید و از این رویا گذشتروزبه بمانی + نوشته شده در پنجشنبه نهم اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت 11:33 توسط توحید محمدزاده  |  Literature...ادامه مطلب
ما را در سایت Literature دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tmelo بازدید : 36 تاريخ : جمعه 29 بهمن 1400 ساعت: 2:48

بسم الله الرحمن الرحیمتایپ می کنم چون سرعت تایپم بیشتر از سرعت تحریرم با مداد استتایپ می کنم چون فونتم را هم بیشتر از دست خطم دوست دارمخواب دیدمخواب قبل از اذان صبح نبودشاید هیچ ارزش مادی و معنوی نداراما هوای نوشتن دارم و می نویسمکلاس درس بودهمکلاسی های دوران کارشناسیم حضور داشتندمثل همیشه در ردیف اول نشسته بودمانگار که کلاس شعرمان باشداما من دلهره داشتمدلهره شعر دوستمکه عاشقانه بودمی ترسیدم شعرش پرده ها را بدردآقای شیخی استاد بودآقای شهبازی هم در کلاس بودندجمع شین ها کنار هم بی معنی بودهیچ استادی شبیه آنها نداشتمنه شیخی نه شهبازیهم کلاسیم که به مرا به دلهره انداخته بود شروع کردبسم الله الرحمن الرحیمتا گفت من عاشق شده ام، من دلم ریختمنتظر به بار آمدن رسوایی بودمدر یکی از ابیاتش از آقای شهبازی اسم بردمن گیج شده بودمابیات ایهام داشتند و تلمیح و کژتابیشاید چیزهای دیگر هم داشتند اما من فقط حواسم به عکس العمل استاد بوداستاد هم انگار شک کرده بودهم کلاسیم شاید اسمش آرمین بودتنها هم کلاسی با ذوقم او بوداو می توانست شعر بنویسدانگار که چهره اش را نمی دیدم فقط به شعرش گوش می دادم و نگران بودماما انگار صحبت عاشقی نیستصحبت از امنیت شدامنیت شغلی شعر دوستم اجتماعی بوداو گفت فلانی که فکر می کنم منظورش آقای شهبازی بوداندر خم یک کوچه استیعنی نه شغل دارد و نه پولامروز هم که ملاک آدم بودن، پولدار بودن استمن نفس آرامی کشیدماستاد هم رنگ و رویش باز شدیکی گفت ما چرا درس بخوانیمیکی گفت خدا بزرگهمن گفتم درست میشه نگران نباشیدشعر داشت به آخراش می رسید من دیگر نگران نبودمفکری جدید مرا فرا گرفته بودبی کاری بی پولی عدم امنیت شغلی و فکرهایی از این دست که جوان امروز دست Literature...ادامه مطلب
ما را در سایت Literature دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tmelo بازدید : 49 تاريخ : جمعه 29 بهمن 1400 ساعت: 2:48

به نام خدایاد اساتیدم هنوز مرا روشن نگه می دارد. با عرض سلام خدمت اساتید عزیزتر ازجانم؛ توحید محمدزاده هستم شاگرد دیروز، امروز و فردای شما. هر از چند گاهی دلم هوای اساتیدم در دانشگاه ارومی Literature...ادامه مطلب
ما را در سایت Literature دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tmelo بازدید : 60 تاريخ : پنجشنبه 29 آبان 1399 ساعت: 6:51

Et ton corps
Ma patrie...♥️


و تَنَت وَطَنَم ... ♡

Literature...
ما را در سایت Literature دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tmelo بازدید : 84 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 5:40

هزار خواهش و آیا
هزار پرسش و اما 
هزار چون و هزاران چرای بی زیرا
هزار بود و نبود
هزار شاید و باید
هزار باد و مباد
هزار کار نکرده
هزار کاش و اگر  
هزار بار نبرده
هزار بوک و مگر
هزار حرف نگفته
هزار راه نرفته
هزار بار همیشه
هزار بار هنوز ...
مگر تو ای همه هرگز!
مگر تو ای همه هیچ! 
مگر تو نقطه ی پایان
بر این هزار خط ناتمام بگذاری!
مگر تو ای دم آخر
در این میانه تو 
سنگ تمام بگذاری!

قيصر امين پور 

Literature...
ما را در سایت Literature دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tmelo بازدید : 75 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 5:40

دیوانگی ها گرچه دائم دردسر دارنددیوانه ها از حال هم امّا خبر دارندآیینه بانو! تجربه این را نشان داده:وقتی دعاها واقعی باشند اثر دارندتنها تو که باشی کنار من دلم قرص استاصلاً تمام قرص ها جز تو ضرر دارن Literature...ادامه مطلب
ما را در سایت Literature دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tmelo بازدید : 71 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 5:40

دنیا بدون عشق پشیزی نبود و نیستعاشق شدن برای تو چیزی نبود و نیستحرفی که پشت سر بزنند از حسادت استدر زندگیم جز تو عزیزی نبود و نیستما هم شکارچی شده بودیم هم شکاربین من و تو هیچ ستیزی نبود و نیستاز پیله Literature...ادامه مطلب
ما را در سایت Literature دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tmelo بازدید : 90 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 5:40

اگر خدا بخواهدمی شود همه ی نداشته های دنیا را یک جا بدست آوردیک جا هم عاشق شد، هم دل از زمین کند، هم خیلی چیزهای دیگراگر خدا بخواهدهمه ی دلتنگی ها را یک جا یک جا جایش را پر می کنداگر خدا بخواهدیکی را Literature...ادامه مطلب
ما را در سایت Literature دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tmelo بازدید : 78 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:07